جدول جو
جدول جو

معنی علی بهادر - جستجوی لغت در جدول جو

علی بهادر
(عَ یِ بَ دُ)
وی نخستین کس از سپاه هلاکوخان مغول بود که به باروی بغداد رفت لذا پس از زوال دولت عباسی و تسلط هلاکوخان بر بغداد، باسقاقی و نیابت حکومت بغداد به وی واگذار شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 96) (و دستورالوزراء خوندمیر ص 105)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ بَ)
ابن عبدالله بهائی دمشقی غزولی، ملقّب به علاءالدین. ادیب بود و در سال 815 هجری قمری دردمشق درگذشت. رجوع به ’غزولی’ و به مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 132. فهرست الخدیویه ج 4 ص 335. الضوءاللامع سخاوی ج 5 ص 254. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1717
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَزْ زا)
از شعرای اصفهان در قرن پنجم هجری و معاصر با مافروخی اصفهانی بود. رجوع به محاسن اصفهان مافروخی ص 33 و ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 125 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ بَ دَ)
دهی است از دهستان جلال وند، بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. این ده مشهور به گلیانه است. رجوع به گلیانه شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
مولانا علی بدر، وی معاصرامیرتیمور گورکانی و از جمله شعرای دارالسلطنۀ هرات بود. و در سال 791 هجری قمری که میرزا میرانشاه فرزند تیمور جهت دفع ف تنه حاجی بیک جونی قربانی به هرات آمده و در باغ زاغان منزل کرده بود، مولاناعلی بنزد او رفت و قصیده ای در مدح وی سرود که مورد پسند میرزا میرانشاه واقع شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 550)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
وی سردار لشکر سلطان محمود سلجوقی بود و وقتی محمود از عم خود سلطان سنجر شکست خورد، سلطان سنجر درباره این علی بار از کمال الدین علی سمیرمی سوال کرد که اکنون کجا است. وی جواب داد که ’انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک’ و سلطان سنجر این تقریر را بسیار پسندید و برادرزادۀ خود را مورد نوازش قرار داد. برای تفصیل بیشتر رجوع به دستورالوزراء خوندمیر ص 207 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ دُ)
شیخ شیخ علی بهادر، وی ازامرای دلیر امیرتیمور گورکانی بود. و با امیرتیمور در هنگام لشکرکشی به خراسان همراه بود و امیرتیمور او را مأمور حفظ قلعۀ قهقهه کرد. و در سال 789 ه. ق. وی به اتفاق چند تن دیگر از امرا از جانب امیرتیمور مأمور دفع توقتمش خان پادشاه دشت قبچاق شد. و درسال 795 هجری قمری در جنگی که بین او و برخی از راهزنان کوهستانهای کردستان روی داد، به ضرب کاردی به قتل رسید. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 433، 440 و 454)
لغت نامه دهخدا